کد مطلب:106590 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:150

خطبه 205-در وصف پیامبر و عالمان











[صفحه 58]

از خطبه های آن حضرت (ع) است: نسخ: زدود و دگرگون كرد. عاهر: زناكار، چه زن باشد چه مرد، و كلمه فاجر نیز به همین معناست. كفاء: كفایت و بی نیازی. (گواهی می دهم كه ذات پروردگار حقیقت عدل است و عدالت می كند، و حاكمی است كه حق را از باطل جدا می سازد، و گواهی می دهم كه محمد (ص) بنده و فرستاده اوست و سرور بندگان او. آنگاه كه خداوند آفریدگان خود را به دو گروه درآورد، او را در بهترین آن دو گروه قرار داد كه زناكار را در آن سهمی و فاجر را در آن بهره ای نبود. آگاه باشید كه خدا، برای خیر و نیكی، اهلی شایسته و برای حقیقت، پایه هایی استوار و برای اطاعت و عبادت مخلصانی قرار داده است، برای هر كدام از شما در هنگام عبادت، مددی از خدا می رسد كه بر زبانها جاری می سازد و دلها را ثابت نگه می دارد و در آن، برای طالب بی نیازی، بی نیازی و برای آن كه خواستار بهبودی است، بهبودی می باشد. امام (ع) در آغاز این خطبه از باب مجاز، لفظ (عدل) را به جای (عادل) آورده است، یعنی لازم را ذكر و ملزوم را اراده فرموده است. جریان عدل در سراسر عالم هستی خدای متعال نظر به علم و آگاهیش بر همه چیز، حكومت و قضایش عادلانه است و هر دستوری كه

صادر می فرماید بر طبق نظام كلی آفرینش و حكمت بالغه اوست، و این مطلب شامل تمام موجودات می شود زیرا همه چیز به فرمان او به وجود می آیند، در این جا شارح اشكالی را كه برای بعضی در مورد همگانی بودن عدل به وجود می آید پاسخ می گوید: اشكال آن است كه در عالم طبیعت امور جزئی وجود دارد كه شر به شمار می آیند و بر حسب صورت ستم است (افراد ستمگر، باد، طوفان، زمین لرزه ها)، جواب آن است كه اینها شر و فساد مطلق نیستند بلكه هر كدام نسبی است یعنی نسبت به بعضی از امور و برخی اشخاص شراند، و با این حال اینها از لوازم عدل و خیر هستند زیرا بدون آن، وجود خیر و عدل امكان ندارد، چنان كه انسان، وقتی انسان است كه دارای قوای خشم و شهوت نیز باشد، كه این صفات اندكی فساد و شر به همراه دارد، و چون خیر بیشتر از شر است و رها كردن خیر بسیار به خاطر شر اندك خود شری بزرگ در برابر بخشش و حكمت خداوند است، بنابراین وجود این شرور جزئی لازم است و لطمه ای به نظام عدل كلی در جهان آفرینش وارد نمی آورد. امام (ع) با گفتار خود: عدل اشاره به این مطلب فرموده است كه هم اكنون در عالم نظام عدل موجود و برقرار است، و با عبارت سید عباده به سخن خود پیامبر اشاره كرده

كه فرموده است: (من سرور اولاد آدم هستم ولی این مایه افتخار من نیست.) كلما نسخ الله الخلق فرقتین، منظور حضرت آن است كه مردم هر زمانی به دو گروه خیر و شر تقسیم می شوند. چون تقسیم كردن هر چیز موجب تغییر در ذات مقسوم و از بین رفتن حالت یگانگی و وحدت آن است. لذا امام در این عبارت كلمه نسخ را كه به معنای نابودی و زوال است، به معنای تقسیم به كار برده و فرموده است: خداوند جامعه را به دو گروه: خیر و شر تقسیم كرده است. جعله فی خیر هما، این سخن امام نیز اشاره به كلام دیگری از خود پیامبر است كه مطلب بن ابی وداعه از آن حضرت نقل كرده است كه فرمود: من محمد پسر عبدالمطلب هستم، خدا كه آفریدگان خویش را بیافرید، مرا از بهترین آنها قرار داد، آن گاه گروه دوم را به دو قسمت تقسیم كرد و مرا در میان بهترین آنان قرار داد، و گروه اخیر را چند قبیله كرد و من را در قبیله بهتر قرار داد، سپس آن قبیله را به خانواده هایی تقسیم فرمود و مرا در بهترین خانواده به وجود آورد، بنابراین من از نظر خانوادگی و ویژگیهای روحی و نفسانی از همه شما برتر و بهترم. لم یسهم فیه عاهر، و لا ضرب فیه فاجر، معنای این سخن امام این است كه در نسب شریف پیامبر برای زناكا

ر بهره ای نبوده و در اصل و ریشه او، گناه دخالت نداشته است ضرب فی كذا بنصیب، یعنی برای او در آن بهره ای است این دو جمله اشاره است به پاكی و طهارت و منزه بودن اصل و ریشه و نژاد رسول خدا از آلودگی به زنا و فحشاء، چنان كه از خود پیامبر نقل شده است كه: پیوسته پروردگار متعال مرا از اصلاب پاك به رحمهای پاك منتقل كرده است، و نیز می فرماید: چون خداوند حضرت آدم را آفرید، نور وجود مرا در پیشانی او به ودیعت نهاد، و پیوسته آن را از صلب پدران نیكو به ارحام مادرانی پاك منتقل می كرد تا موقعی كه به عبدالمطلب رسید و نیز آن حضرت فرموده است: (با پیوندی كه شرعی بوده است زاده شده ام نه از راه نامشروع.) الا و ان الله... عصما، امام (ع) در این جمله. شنوندگان خود را تشویق و وادار می كند كه پایه های استوار حقیقت بوده همواره مطیع فرمان خدا باشند تا سرانجام بتوانند خویش را اهل بهشت قرار دهند، و نیز در جمله ی و ان لكم... من الله با این بیان كه برای آنها موقع اطاعت و عبادت الهی از ناحیه خداوند كمك و یاری می رسد، آنان را به پرستش حق تعالی و پیروی از فرمان او تشویق می كند، و ظاهرا مراد امام (ع) از كلمه عون (یاور)، قرآن كریم است. یقول علی الا

لسنه و یبیت الافئده، حضرت در این دو جمله راههای گوناگون كمكهایی را كه از طرف خدا در هنگام انجام دادن اعمال نیك به انسان می رسد، بیان می فرماید: و آنها بر دو قسم است: زبانی و قلبی: 1- وعده ی پاداشهای عظیمی كه خداوند با زبان پیامبران خود به اطاعت كنندگان داده و آنان را ستایش فرموده، و به آنان مژده بهشت و رضوان داده است، و خود این نویدها انسان را در راه انجام دادن اطاعت و عبادت خدا تقویت و كمك می كند. 2- كمكهایی كه از ناحیه اطمینان و آرامش قلبی برای او پیدا می شود همان آمادگی وجودی كه برای عبادت و آگاه شدن به اسرار علم الهی و كشف حقایق از كتاب خداوند می باشد چنان كه می فرماید: (الا بذكر الله تطمئن القلوب.)، و نیز می فرماید: (... كذلك لنثبت به فوادك و رتلناه ترتیلا.) به طور كلی آیات قرآن از یك طرف انسان را از عقوبت و كیفر كارهای ناپسند برحذر می دارد و از طرفی با بیان پاداشهای اعمال نیك، دل آدمی را از غیر خدا می كند و به آرامشی كه در سایه قرب الهی به سبب اطاعت و عبادت به دست می آید وادار می كند.

[صفحه 59]

ریه: سیرآبی، حالتی كه پس از آب خوردن برای انسان پیدا می شود. ریبه: نیرنگبازی و فریبكاری. قارعه: سخت، از شداید روزگار. اماط: زدود. تمحیص: آزمایش. یردیه: او را در ورطه هلاكت می اندازد. حوبه: گناه. بدانید: بندگان او كه حافظان علم اویند آنچه را كه باید نگهداری شود، نگهداری می كنند، و چشمه های دانش الهی را به جریان می اندازند، برای كمك یكدیگر با هم ارتباط دارند، و با محبت و دوستی همدیگر را دیدار می كنند، و به وسیله جامهای علم و معرفت قلوب یكدیگر را آبیاری می نمایند، و با سیرآبی برمی گردند، شك و شبهه و بدگمانی در دل آنها راه نمی یابد، و غیبت و بدگویی بر زبان آنها جاری نمی شود، پروردگار مهربان فطرت و خوی آنان را بر این ویژگیها آفرید، لذا این گونه با هم دوستی و ارتباط دارند، فضیلت آنان نسبت به دیگران مانند برتری بذر نسبت به دانه های دیگر است، كه پاك شده قسمتی از آن انتخاب و (آنچه نامطلوب است) به دور ریخته می شود، خالص بودن باعث امتیاز و آزمایش شدن وسیله پاكی آن گردیده است، پس باید انسان شرافت و بزرگواری را با پذیرش این ویژگیها بپذیرد، و از مرگ پیش از فرا رسیدن آن دوری كند، و در كوتاهی روزهای عمر و

اندك بودن اقامت در این سرا دقت كند تا موقعی كه به منزلی در عالم آخرت منتقل شود، و باید برای آن سرا و نشانه های ورود به آن كار كند، پس خوشا به حال آن كه قلبی سلیم دارد و راهنمای خود را پیروی می كند و از گمراه كننده دوری می جوید، با توجه كردن به ارشاد هدایت كننده و تبعیت از فرمان او، راه سلامت را دریافته و پیش از آن كه درهای آن بسته و وسیله های آن قطع شود به منزلگاه سعادت و هدایت بشتابد، باب توبه را باز كند و ننگ گناه را از خود بزداید. چنین شخصی در راه راست گام نهاده و به جاده پهناور حقیقت راه یافته است.) فیه كفاء لمكتف و شفاء لمشتف، معنای این عبارت چنین است: هر كس طالب كمالات نفسانی و شفای بیماریهای درونی و خصوصیات اخلاقی است، بداند كه این سخن او را كفایت و دردهای او را درمان می سازد. امام (ع) پس از گواهی دادن به عدل الهی و تنزیه پیامبر و تشویق انسانها به عبادت پروردگار متعال، ویژگیهای بندگان خدا را كه حافظان علم و اسرار آفرینش او هستند برشمرده تا شنوندگان راه آنها را گرفته و همراه آنان باشند. در این مورد ده صفت برای ایشان بیان فرموده است كه عبارت است از: 1- بندگان خدا آنچه را كه باید از نااهلان به دور داشت

به دور می دارند، و اسرار الهی را جز در نزد اهل سر بازگو نمی كنند. 2- چشمه های علم الهی را برای مردم می شكافند، شارح برای كلمه ی (عیون) دو احتمال ذكر كرده است: اول این كه منظور اذهان و عقول پیامبران و اولیای خدا باشد. دوم این كه اصول علمی و ریشه های پاك دانش و وحی باشد كه اولیای خدا بر آن آگاهی دارند (و لفظ تفجیر برای دلالت و جدا كردن و شرح اصول علمی و ریشه های پاك دانش و وحی استعاره آورده شده است.) 3- به منظور كمك به پیشرفت دین خدا و برقراری حدود الهی به همدیگر می پیوندند. 4- با محبت و دوستی با هم برخورد می كنند، كه خواسته شارع مقدس است تا مانند یك روح در بدنهای مختلف قرار گیرند. 5- یكدیگر را با جام سیرآب كننده ای آب می دهند، لفظ كاس را امام (ع) برای علم، استعاره آورده است یعنی از همدیگر كمال استفاده ی علمی می كنند، امام (ع) با ذكر رویه استعاره را ترشیح كرده و مقصودش بهره مندی كامل می باشد. 6- به هنگامی كه از هم جدا می شوند مملو از كمالات نفسانی و آگاهی و حقایق عرفانی هستند، لفظ ریه را استعاره آورده. 7- در میان آنها شك و شبهه ای نسبت به همدیگر وجود ندارد و با هم نفاق و بدبینی و حسد... ندارند. 8- و لا تسرع فیه

م الغیبه، غیبت در میان آنها به زودی یافت نمی شود. شارح در عبارت فوق كه سرعت در غیبت را نفی كرده است، دو احتمال ذكر كرده: الف: احتمال اول این كه چون همه ی آنها معصوم از گناه و خطا نیستند، ممكن است گاهی به غیبت اقدام كنند، و آنچه كه در آنها نیست سرعت بر این عمل است، لذا امام علیه السلام این كار را تنها از آنان بعید شمرده است، نه این كه به كلی آن را نفی كرده باشد. ب: احتمال دوم: این نفی سرعت در رابطه ی با دیگران است یعنی به دلیل این كه عیب و نقص آنها بسیار اندك است، كسی به زودی نمی تواند زبان به غیبت آنها بگشاید. 9- خداوند سرشت آنها را برای ویژگیها و كمالات قرار داده است و آنان را بر طبق قضای خود ایجاد كرد و بیافرید، بنابراین مطابق سرشت و سرنوشت خود به یكدیگر دوستی می ورزند و پیوند برقرار می كنند. 10- برتری آنان بر بقیه مردم همانند برتری دانه بذر نسبت به بقیه ی دانه ها است، امام (ع) در این سخن: ینتقی... التمحیص وجه شباهت اولیای خدا را به دانه بذر بیان فرموده و شرح آن چنین است: آنان خالصان و پاكان مردمند كه عنایت و رحمت پروردگار شامل حال آنها شده به راه مستقیم هدایت یافته اند، و با دستوراتی كه خدا به آنها داده آ

نها را مورد آزمایش و امتحان قرار داده است. فلیقبل امرء كرامه بقبولها...، این جا حضرت پس از بیان ویژگیهای بندگان خاص خدا به موعظه و نصیحت و پند و اندرز برگشته و می فرماید: باید انسان به سبب اطاعت و عبادت، پذیرای بخششها و نعمتهای بزرگ از طرف پروردگار باشد و آنها را بر وجه شایسته و دور از ظاهرسازی و نفاق بپذیرد مانند پذیرشی كه حق تعالی درباره ی مریم فرمود: (فتقبلها ربها بقبول حسن)، و مقصود از (قارعه) كوبنده ای كه پیش از آمدنش باید از آن حذر كرد و ترسید، مرگ است. (و لینظر... منزلا)، شارح در معنای این عبارت دو احتمال ذكر كرده است: 1- انسان باید از توجه به اندك بودن توقفش در این دنیا كه لازمه آن، رفتن به سرای دیگری است، عبرت بگیرد. 2- با توجه به این كه باید این منزل را ترك كرده و به دیار دگر رهسپار شود، خود را آماده كند. فرق دو احتمال ظاهرا در اول توقف اندك در این عالم مد نظر است، و در احتمال دوم ترك كردن دنیا و رفتن از آن به سرای دیگر را مورد توجه قرار داده اند. فلیصنع... و لمعارفه...، این دو جمله در حقیقت نتیجه گفتار بالا است كه وقتی چنان توجه شد كه بالاخره باید از این سرا رفت، سزاوار است كه آدمی برای آبادی من

زل بعد كار كند، و منظور از عبارت و لمعارف منتقله جایگاههایی است كه می داند به آن خواهد رفت. (فطوبی) این كلمه بر وزن فعلی و از ماده ی طیب اشتقاق یافته و چون حرف ما قبل یاء مضموم بوده حرف یاء تبدیل به واو شده است. بعضی هم گفته اند: این كلمه نام درختی است كه در بهشت قرار دارد، منظور از قلب سلیم در سخن امام (ع) دلی است كه به اخلاق ناپسند و صفات رذیله و جهل مركب آلوده نشده باشد. من یهدیه، منظور خود امام و بقیه ی پیشوایان معصومند، و از جمله ی: من یردیه منافقان و گمراه كنندگان را اراده كرده كه انسان را به ورطه ی هلاكت سوق می دهند. و اصاب سبیل السلامه، با توجه به راهنماییهای هدایت كننده و پیروی از دستورهای او، در سر دو راهیهای حق و باطل، جاده ی مستقیم حق را تشخیص داده و آن را می پیماید. و بادر...، انسان حقجو باید پیش از بسته شدن درهای هدایت به سوی آن بشتابد. در این عبارت امام (ع) دو استعاره ترشیحیه به كار برده اند: 1- در كلمه ی ابواب كه منظور خود آن حضرت و بقیه امامان بعد از اوست، و غلق (بستن) را كه از ویژگیهای در است برای آن آورده اند، و مراد از بسته شدن درها از میان رفتن امامان (ع) یا از میان رفتن خود كسی است كه ج

وینده ی حق است و می خواهد هدایت شود. 2- لفظ اسباب را نیز برای امامان (ع) استعاره آورده، زیرا آنان با حقیقت اتصال دارند، همانند ریسمانها، و كلمه قطع را كه از لوازم مشبه به یعنی ریسمان است ذكر فرمود و منظور وفات یافتن آنهاست. استفتح التوبه، به استقبال توبه رفته و آن را آغاز كرده است. (و اماطه الحوبه) به سبب انجام دادن عمل توبه، لوث گناه را از نفس و روح خود برطرف كرده است. فقد اقیم، با این سخن كه آخرین جمله امام در این خطبه است اشاره به این فرموده است كه راهنمایان به حق كه دانشمندان و كتاب آسمانی الهی و سنت پاك پیامبر می باشند برای ارشاد آماده اند تا مردم به آنها اقتدا كرده و راه روشن و طریق راستی را با آگاهی و بصیرت بپیمایند توفیق از خداوند است.


صفحه 58، 59.